BLOGGER TEMPLATES AND TWITTER BACKGROUNDS »

Wednesday, August 05, 2009

بعد از ۱ سال دوباره شروع به وبلاگ نویسی می‌کنم تا احساساتم رو ، افکارم رو و زندگیم رو بنویسم ، ۱ سال دستم به نوشتن نرفت ، ولی‌ هر روز دارم سنگ میشم باز ، سخت تر و سخت تر... چند تا داستان کوتاه نوشتم که به تدریج به روی وبلاگ میگذارم.

Tuesday, June 24, 2008

I fell in love with a whore....

\

Sunday, June 08, 2008

I will Survive

First I was afraidI was petrifiedKept thinking I could never livewithout you by my sideBut I spent so many nightsthinking how you did me wrongI grew strongI learned how to carry onand so you're backfrom outer spaceI just walked in to find you herewith that sad look upon your faceI should have changed my stupid lockI should have made you leave your keyIf I had known for just one secondyou'd be back to bother meGo on now go walk out the doorjust turn around now'cause you're not welcome anymoreweren't you the one who tried to hurt me with goodbyeyou think I'd crumbleyou think I'd lay down and dieOh no, not II will surviveas long as i know how to loveI know I will stay aliveI've got all my life to liveI've got all my love to giveand I'll surviveI will surviveIt took all the strength I hadnot to fall apartkept trying hard to mendthe pieces of my broken heartand I spent oh so many nightsjust feeling sorry for myselfI used to cryNow I hold my head up highand you see mesomebody newI'm not that chained up little personstill in love with youand so you felt like dropping inand just expect me to be freenow I'm saving all my lovingfor someone who's loving me

Monday, June 02, 2008


الهی سقف آرزوت خراب بشه روی سرش بیای ببینی که همه حلقه زدن دور و برش~
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
خیلی حالم گرفته....دیشب روی یاهو بهش گفتم یه سوال دارم ازت....بعد نیم ساعت گفت: بله؟؟...انگاری یه غریبه هستم . از هفته پیش که دیدمش تا امروز 100 بار به اون مسج که برام گذاشته بود گوش کردم
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
نه کسی تصمیم خودکشی را نمی گیرد.خودکشی با بعضی ها هست . در نهاد آنها هست , خودکشی با بعضی زاییده شده. من همیشه زندگی را مسخره گرفتم , دنیا , همه چیزش به چشم یک بازیچه , یک ننگ . می خواستم بخوابم و دیگر بیدار نشوم و خواب هم نبینم , ولی چون نزد همه مردم خودکشی یک کار عجیب و غریبی هست می خواستم سخت مریض کنم , مردنی و ناتوان بشوم تا بگویند مریض شد و مرد
صادق هدایت
.

Thursday, May 29, 2008



وقتی که دکتر و کول در آن مدرسه با ساختمان قدیمی قدم می زدند , کول از دکتر پرسید : میدونی قدیم ها اینجا چه می کردند? دکترجواب منفی داد کول گفت : اینجا مردم را دار میزدند

************************************************************************************

Sunday, May 25, 2008

حمید, حمید که می گفتند این بود....???!!!


یه قسمتی از فیلم قیصر هست که برادران آب منگل در حال دعوا با فرمان هستند , فرمان یک قصاب مورد احترام کاسب های زیر بازارچه بود و بسیار هم قوی هیکل . خلاصه بعد از اینکه منصور آب منگل که به خواهر فرمان و قیصر تجاوز کرده , فرمان را می کشد در دیالوگ فیلم خود میگوید : فرمان فرمان که می گفتند این بود???!!! .... و از آنروز به بعد این جمله به زبان عوام مردم می افتد

Saturday, March 22, 2008

Above His bed .. He was waiting for the death